مرگ بی پایان پارت ۲۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از بیمارستان رفتم یه سر به کمپانی زدم و دیپم اعضا هم هستن راستی من تنها رفته بودم الا و نیک نیومدن دیدم جونگکوک داره میاد سمتم قلبم تند تند میزد میدونستم میخواد راجب اون شب مراسم حرف بزنه ولی نمیدونستم چه حرفی از تو صورتش پشیمونی رو. میشد خوند
جونگکوک: ممنون بابت فاش کردن حقیقت
ا.ت: هوم خواهش میخوام برم میشه بری کنار
جونگکوک: نه... وایسا کارت دارم ـ
ا. ت: بله
جونگکوک: راستش من هنوز عاشقتم
ا. ت: اها تا اون یکی رو از دست دادی دوباره اومدی سمت من کور خوندی اگه فکر میکنی دوباره گول دوروغات رو میخورم چون دوروز خوبی ولی دوباره ازم خسته میشی(بابغض)
جونگکوک: ا. ت قسم میخورم دیگه ولت نمیکنم بچتم خودم بزرگ میکنم فقط بیا
ا. ت: بروکنار میخوام رد شم (با یزره داد)
جونگکوک: نمیرم
ا. ت: نمیری؟
جونگکوک: نه
ا. ت: پس خودم از کنارت میرم (جونگکوک رو هل داد رفت کثافت اشغال)
جونگکوک: نه ا. ت صبر کن
ا. ت: کور خوندی
جونگکوک ویو
میدونم اون روز بدجوری با خیانتم و حرفام دلش رو شکوندم ولی هنوزم دوستش دارم و ارزومه دوباره بهم برگرده البته خیلی لج بازه بر نمیگرده ولی اخه من شک کردم به به چیزی من و ا. ت حدودا چهار ساله از هم جدا شدیم ولی به اون بچه هم میخوره چهار سالش باشه ولی ا. ت شنیدم داشت به اعضا میگفت دوسالشه اخه چحوری ممکنه تازه بچه شبیه مم هست احتمال میدم که اون بچه بچه ی من باشه و ا. ت رفته شوهر کرده که بچه بدون پدر نشه کاش امروز میاوردش میتونستم چندتا تار موهاشو بکنم و ببرم ازمایشگاه البته بازم فرصت دارم پس اروم اروم جلو میرم
.....................
خب بچه ها اینم از پارت بعدی
بعد از بیمارستان رفتم یه سر به کمپانی زدم و دیپم اعضا هم هستن راستی من تنها رفته بودم الا و نیک نیومدن دیدم جونگکوک داره میاد سمتم قلبم تند تند میزد میدونستم میخواد راجب اون شب مراسم حرف بزنه ولی نمیدونستم چه حرفی از تو صورتش پشیمونی رو. میشد خوند
جونگکوک: ممنون بابت فاش کردن حقیقت
ا.ت: هوم خواهش میخوام برم میشه بری کنار
جونگکوک: نه... وایسا کارت دارم ـ
ا. ت: بله
جونگکوک: راستش من هنوز عاشقتم
ا. ت: اها تا اون یکی رو از دست دادی دوباره اومدی سمت من کور خوندی اگه فکر میکنی دوباره گول دوروغات رو میخورم چون دوروز خوبی ولی دوباره ازم خسته میشی(بابغض)
جونگکوک: ا. ت قسم میخورم دیگه ولت نمیکنم بچتم خودم بزرگ میکنم فقط بیا
ا. ت: بروکنار میخوام رد شم (با یزره داد)
جونگکوک: نمیرم
ا. ت: نمیری؟
جونگکوک: نه
ا. ت: پس خودم از کنارت میرم (جونگکوک رو هل داد رفت کثافت اشغال)
جونگکوک: نه ا. ت صبر کن
ا. ت: کور خوندی
جونگکوک ویو
میدونم اون روز بدجوری با خیانتم و حرفام دلش رو شکوندم ولی هنوزم دوستش دارم و ارزومه دوباره بهم برگرده البته خیلی لج بازه بر نمیگرده ولی اخه من شک کردم به به چیزی من و ا. ت حدودا چهار ساله از هم جدا شدیم ولی به اون بچه هم میخوره چهار سالش باشه ولی ا. ت شنیدم داشت به اعضا میگفت دوسالشه اخه چحوری ممکنه تازه بچه شبیه مم هست احتمال میدم که اون بچه بچه ی من باشه و ا. ت رفته شوهر کرده که بچه بدون پدر نشه کاش امروز میاوردش میتونستم چندتا تار موهاشو بکنم و ببرم ازمایشگاه البته بازم فرصت دارم پس اروم اروم جلو میرم
.....................
خب بچه ها اینم از پارت بعدی
- ۳.۶k
- ۱۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط